پارت ۷(قسمت پایانی)
(فلش به بعد کافه)
-و~سلام
+و®و© سلام
-ا/ت باورت نمیشه
+چیو؟
-جین عاشق شده(جین داشت با بچه ها بازی میکرد)
+جدییییی؟
-اووهوووممم
+بلاخره...
®بابا...بابا...(پائین پای نامجون)
-ب...با.منی؟
®آره دیگه...مگه شما بابام نیستی؟
-تو..ت..تونستی؟(نگاه به ا/ت)
+اوهوم
-جون بابا...بابایی فدات بشه(ذوق میکنه و سوریو رو بغل میکنه)
©بابا بیا بازی کنیم
-چشم پسرم بریم بازی
+😊بهت که گفتم جین
~...آره همه چیز برگشت سر جای خودش😊
+جین من امشب دیگه میرم پیش نامجون
~باشه..
امروز کجا رفتید؟
~رفتیم کافه
-کدوم؟
~Time Freeze
+عه چه جالب
~چی چه جالب؟
+آ..آخه..منم از اون کافه خوشم میاد
~هوووممم خوبه
+چیزی شده؟
~فکر این که امشب دوباره این خونه ساکت میشه عذابم میده
+بلاخره من که نمیتونم همیشه اینجا بمونم...تو نیاز به همسر داری...
~هوووممم...نه..خیر..ک..کی گفته؟
+😂😂(نامجون راست میگفت)
(فلش به شب)
(راوی)
نامجون و ا/ت در حال آماده شدن بودند وقتی آماده شدند سوریو و یوجینو برداشتن، از جین تشکر و خدافظی کردند و سوار شدند و رفتند.
(توی راه یوجین و سوریو خوابشون برد)
-خوابشون برده؟
+اوهوم
-خیلی خوشحالم ا/ت باورم نمیشد بتونم دوباره ببینمت
+ولی من میدونستم یک روز همه چیز درست میشه
-رو چه حساب؟
+نمیدونم یک حسی بهم اینو میگفت
-هووووممم!
+راستی نامجون دختره که جین ازش خوشش اومده بو چه شکلی بود؟
-اینطور که من فهمیدم چشمای نسبتا درشتی داشت لباش گوشتی بود ولی نه خیلی موهاشم مشکی بود و گوجه ای بسته بود
+وایی...وایییی...واااااااییییییییی....
-چیشده؟
+فهمیدم جین عاشق کی شده
-واقعا؟ تو اونو میشناسی؟
+اوهوم غلط نکنم عاشق جیا شده
-جیا همون دوست ۱۳ سالته؟
+دقیقا!(☞゚ヮ゚)☞
-واییی واقعا؟
+آرهههههه
(فلش به فردا)
(توی کافهTime Freeze)
+سلام!
=سل..ا/ت خودتی؟
+آره شرمنده توی این مدت تنهات گذاشته بودم
=کجا بودی بیا بغلم دلم برات تنگ شده بود
+منم همینطور منو ببخش
=اشکال نداره بعضی وقتا مشکلاتی پیش میاد که مجبوریم برای مدتی همو نبینیم
+جیا تو هنوز... ازدواج نکردی؟
=نامزد دارم ولی هنوز ازدواج نکردیم
+نامزدت کیه؟
=اسمش دوجینه
+با اون ازدواج نکن بنظرم
=چرا؟
+من اونو میشناسم قبل از نامجون اون نامزدم بود. اون یه پسر هوله. اون فقط برای زیبایی فردی رو انتخاب میکنه. من یکی رو میشناسم که شدیداً عاشقته....
=جدی؟ اون کیه؟
+بهت نمیگم😌
=یا همین الان بهم میگی یا...
(مشتری وارد میشود)
+خب من میرم سفارش بگی
=کجااااااا خودم میرم!!
+باشه بابا! حالا بیا منو بزن
=سلام آقا خیلی خیلی خوش اومدید! چی میل دارید؟😄
~امممممم...بی زحمت یدونه کاپوچینو و یک برش کیک شکلاتی روز
=بله حتما...
+هوی...
=هاااا؟
+کی بود؟
=نمیدونم
+چرت نگو
=؟؟؟...🤨
+خوشت اومده؟
=نه
+خوووششت اومممدههه!😏
=اییشششش
+برو کییششش
=آره دوسش دارم هم خیلی خوشگله، هم خیلی کیوته، هم خیلی جنتلمنه.!
+هووووومممم
(چند دقیقه بعد)
=بفرمایید! سفارشتون حاضره
~یک لحظه صبر کنید!...
=امری دارید؟
~لطفا یک لحظه بنشینید
=..اممم..چشم
=بفرمایید!
~خانم جیا ۲۴ ساله زاده از سئول. درسته؟
=شما منو از کجا میشناسید؟
~میشناسمت. مهم نیست از کجا
=...
~خانم جیا من...حقیقتا از شما خوشم اومده. مایل هستید باهم بیشتر آشنا بشیم؟
=(انگار دنیا رو بهم داده بودند)...بله...(خجالت)
~شما چه روزایی میاید اینجا؟
=من فقط جمعه ها نیستم
~خوبه پس شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ها میبینمتون😊
=چشم... ببخشید من باید برم
~صبر کن
=...
~این انگشتر هم مال شماست
=(در حال گرفتن انگشتر)...مرسی..(تعجب)
...
+دست چپ بالا
=اینه...فضول
+(پوزخند)...امیدوارم با هم فامیل بشیم
=آره....چی؟
+خنگول خان...اون مردی که تو واسش دک و دنده میشکنی، جین، برادرمه
=وات د هل
+چطوری زن داداش؟
=مسخره...
+خودتی
=تویی
+خودتی
=باباته
+بزنم بشت خاک بره چشت؟
=بزن
(این کل کل ادامه دارد😂)
پایان فیک نامجون
-و~سلام
+و®و© سلام
-ا/ت باورت نمیشه
+چیو؟
-جین عاشق شده(جین داشت با بچه ها بازی میکرد)
+جدییییی؟
-اووهوووممم
+بلاخره...
®بابا...بابا...(پائین پای نامجون)
-ب...با.منی؟
®آره دیگه...مگه شما بابام نیستی؟
-تو..ت..تونستی؟(نگاه به ا/ت)
+اوهوم
-جون بابا...بابایی فدات بشه(ذوق میکنه و سوریو رو بغل میکنه)
©بابا بیا بازی کنیم
-چشم پسرم بریم بازی
+😊بهت که گفتم جین
~...آره همه چیز برگشت سر جای خودش😊
+جین من امشب دیگه میرم پیش نامجون
~باشه..
امروز کجا رفتید؟
~رفتیم کافه
-کدوم؟
~Time Freeze
+عه چه جالب
~چی چه جالب؟
+آ..آخه..منم از اون کافه خوشم میاد
~هوووممم خوبه
+چیزی شده؟
~فکر این که امشب دوباره این خونه ساکت میشه عذابم میده
+بلاخره من که نمیتونم همیشه اینجا بمونم...تو نیاز به همسر داری...
~هوووممم...نه..خیر..ک..کی گفته؟
+😂😂(نامجون راست میگفت)
(فلش به شب)
(راوی)
نامجون و ا/ت در حال آماده شدن بودند وقتی آماده شدند سوریو و یوجینو برداشتن، از جین تشکر و خدافظی کردند و سوار شدند و رفتند.
(توی راه یوجین و سوریو خوابشون برد)
-خوابشون برده؟
+اوهوم
-خیلی خوشحالم ا/ت باورم نمیشد بتونم دوباره ببینمت
+ولی من میدونستم یک روز همه چیز درست میشه
-رو چه حساب؟
+نمیدونم یک حسی بهم اینو میگفت
-هووووممم!
+راستی نامجون دختره که جین ازش خوشش اومده بو چه شکلی بود؟
-اینطور که من فهمیدم چشمای نسبتا درشتی داشت لباش گوشتی بود ولی نه خیلی موهاشم مشکی بود و گوجه ای بسته بود
+وایی...وایییی...واااااااییییییییی....
-چیشده؟
+فهمیدم جین عاشق کی شده
-واقعا؟ تو اونو میشناسی؟
+اوهوم غلط نکنم عاشق جیا شده
-جیا همون دوست ۱۳ سالته؟
+دقیقا!(☞゚ヮ゚)☞
-واییی واقعا؟
+آرهههههه
(فلش به فردا)
(توی کافهTime Freeze)
+سلام!
=سل..ا/ت خودتی؟
+آره شرمنده توی این مدت تنهات گذاشته بودم
=کجا بودی بیا بغلم دلم برات تنگ شده بود
+منم همینطور منو ببخش
=اشکال نداره بعضی وقتا مشکلاتی پیش میاد که مجبوریم برای مدتی همو نبینیم
+جیا تو هنوز... ازدواج نکردی؟
=نامزد دارم ولی هنوز ازدواج نکردیم
+نامزدت کیه؟
=اسمش دوجینه
+با اون ازدواج نکن بنظرم
=چرا؟
+من اونو میشناسم قبل از نامجون اون نامزدم بود. اون یه پسر هوله. اون فقط برای زیبایی فردی رو انتخاب میکنه. من یکی رو میشناسم که شدیداً عاشقته....
=جدی؟ اون کیه؟
+بهت نمیگم😌
=یا همین الان بهم میگی یا...
(مشتری وارد میشود)
+خب من میرم سفارش بگی
=کجااااااا خودم میرم!!
+باشه بابا! حالا بیا منو بزن
=سلام آقا خیلی خیلی خوش اومدید! چی میل دارید؟😄
~امممممم...بی زحمت یدونه کاپوچینو و یک برش کیک شکلاتی روز
=بله حتما...
+هوی...
=هاااا؟
+کی بود؟
=نمیدونم
+چرت نگو
=؟؟؟...🤨
+خوشت اومده؟
=نه
+خوووششت اومممدههه!😏
=اییشششش
+برو کییششش
=آره دوسش دارم هم خیلی خوشگله، هم خیلی کیوته، هم خیلی جنتلمنه.!
+هووووومممم
(چند دقیقه بعد)
=بفرمایید! سفارشتون حاضره
~یک لحظه صبر کنید!...
=امری دارید؟
~لطفا یک لحظه بنشینید
=..اممم..چشم
=بفرمایید!
~خانم جیا ۲۴ ساله زاده از سئول. درسته؟
=شما منو از کجا میشناسید؟
~میشناسمت. مهم نیست از کجا
=...
~خانم جیا من...حقیقتا از شما خوشم اومده. مایل هستید باهم بیشتر آشنا بشیم؟
=(انگار دنیا رو بهم داده بودند)...بله...(خجالت)
~شما چه روزایی میاید اینجا؟
=من فقط جمعه ها نیستم
~خوبه پس شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ها میبینمتون😊
=چشم... ببخشید من باید برم
~صبر کن
=...
~این انگشتر هم مال شماست
=(در حال گرفتن انگشتر)...مرسی..(تعجب)
...
+دست چپ بالا
=اینه...فضول
+(پوزخند)...امیدوارم با هم فامیل بشیم
=آره....چی؟
+خنگول خان...اون مردی که تو واسش دک و دنده میشکنی، جین، برادرمه
=وات د هل
+چطوری زن داداش؟
=مسخره...
+خودتی
=تویی
+خودتی
=باباته
+بزنم بشت خاک بره چشت؟
=بزن
(این کل کل ادامه دارد😂)
پایان فیک نامجون
- ۱۱.۲k
- ۰۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط